۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

ساعت

سلام...!

احساس می کردم که چقدر خسته ام و چقدر خوابم می آید. اینکه فردا صبح زود کلاس دارم و هنوز بیدارم و نمی دانم کی قرار است به تختخواب بروم. اینکه امروز هم از آن روزهای طولانی بود...نگاهی به ساعت انداختم تا ببینم چقدر تا صبح مانده...

هه...! تازه 11:30 شب بود...! خنده ام گرفت...! خواب از سرم پرید...!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نوشته ی خوبی بود آقا موسی