۱۳۹۱ مرداد ۲۲, یکشنبه

جزئیات 3

سلام...!

یادمه وقتی دانشجوی لیسانس عمران بودیم، دکتر افشار رئیس وقت دانشکده تو سخنرانی افتتاحیه سال جدید تحصیلی گفت اگر از دانشجوهایی که درس استاتیک رو پاس کردن بخوای که یه تیر ساده رو تحلیل کنن، با اطمینان کامل تیر رو بر اساس روابط استاتیک تحلیل می کنن و نتایج رو ارائه می دن اما اگر از دکتر کاوه که بالای 300 تا مقاله تحقیقاتی و چند ده کتاب فارسی و انگلیسی تو رشته سازه چاپ کرده همین سوال رو بپرسی ممکنه کلی جزئیات رو بپرسه و آخرش هم با تقریب جواب سوال رو بده. خلاصه اینکه وقتی ما نسبت به موضوعات علممون زیاد می شه تازه متوجه اهمیت جزئیاتی می شیم که پیش از این کاملا نسبت بهشون بی تفاوت بودیم. نکته اینجاست که ما خیلی موقع ها نه تنها جزئیات رو نمی دونیم بلکه اساسا از وجودشون هم بی خبریم و حتی گاه احتمال نمی دیم که جزئیاتی هم وجود داشته باشه که نتیجه گیری ما رو تحت الشعاع قرار بده.

نتیجه اینکه حتی در مواردی که ما اطمینان بالایی در نتیجه گیریمون داریم، باز هم ممکنه جزئیاتی وجود داشته باشه که نسبت بهشون بی اطلاعیم. ممکنه حالت خاصی رو فهمیده باشیم که اگر جزئیاتش تغییر کنه نتیجه گیری ما دیگه معتبر نباشه. این به خصوص در مواردی که درباره دیگران قضاوت می کنیم مهم می شه. وقتی فکر می کنیم کسی باید تصمیمی رو می گرفت که نگرفت یا کاری رو می کرد که نکرد و بر عکس ما واقعا ممکنه و احتمالش هم زیاده که در اشتباه باشیم. 

مساله قضاوت درباره دیگران معمولا تحت عنوان یک امر غیر اخلاقی مطرح می شه اما من اینجا این رو نه از منظر اخلاق بلکه از نقطه نظر حقیقت شناسی مطرح کردم. یعنی چون به احتمال قابل توجه قضاوت ما درباره اونها "نادرست" هست این کار "درست"ی نیست.

این نتیجه گیری از یه جهت دیگه هم جالبه و اون اساسا از نقطه نظر مبنای تعیین قوانین اخلاقی هست. طبق نظر برخی فلاسفه اسلامی مبنای اخلاق تطابق با حقیقت هست. یعنی اگر قانونی اخلاقی شمرده می شه برای اینه که با حقیقت همخوانی داره. البته اگر قبول کنیم که چیزی به نام غیب وجود داره (شرط ایمان) و پس موجوداتی خارج از حیطه درک و شناخت مستقیم ما هم وجود دارن، اونوقت می شه پذیرفت که برخی قوانین اخلاقی می تونه بر مبنای حقایقی باشه که وجود دارن اما ما مستقیما درکشون نمی کنیم. مثلا همونطوری که چاقو می تونه جسم انسان رو زخمی، ضعیف و در نهایت هلاک کنه، دروغ، حسادت یا غرور هم می تونن به روح انسان یا قوای معنوی انسان آسیب جدی بزنن و کاری کنن که انسان از نقطه نظر روحانی هلاک بشه (چون ما رو به درکیغیر واقعی از امور می کشونن). با این نگاه، اخلاقیات اموری واقعی هستن و نه قواعدی ساخته ذهن بشر. مثل قوانین فیزیک که خود قانون رو نمی شه دید و لمس کرد اما از روی آثارش می شه متوجه وجودش شد.