۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

عقل و دین

سلام...!

عقل و دین... عدل الهی ... خدای خوبی که در عالمی پر شر خالق و حاکم و قادر است ... خلاصه یک مشت سوال تکراری که جوابهایش هم تکراری است و گروه اندکی را به این سو یا آن سو می برد و گروه بزرگتری را مشغول می کند بی آنکه شاید اثری یا تاثری بر جای گذارد...

و ما ایرانی ها که عصبانی هستیم از ظلم حکومت دینی و افکار تند و تیز...

و خدایی که آرام و با شکیبایی وصف ناشدنی بر این ماجرا نظر می افکند و ...

تا به حال خودم را جای کسی نگذاشته بودم که امیدی به زندگی پس از مرگ ندارد اما تازگی تلاش کردم تا چنین کنم. تلاش کردم به اینکه تصور کنم اگر امیدی به حیات پس از مرگ نداشتم چگونه زندگی می کردم... راستش به گمانم یه یکی از این دو سرنوشت دچار می شدم: یا خودکشی یا انسانی بی اخلاق که تلاش می کند در ظاهر شرافتمند باشد اما اگر فرصتی بیاید از زیر پا گذاردن اخلاق ابایی ندارد... و به راستی اگر هدفی برای عالم نباشد اینکه من چگونه باشم چه اهمیتی دارد؟

اگر هدفی نباشد آنچه در کوتاه مدت یا بلند مدت رخ می دهد اهمیتی ندارد. لذت و درد اگر هیچ اثری ماندگار از خود به جا نگذارند تفاوتی با هم نمی کنند. اساسا اگر اخلاق حتی در ساده ترین حد وجود دارد باید نشانه وجود نظامی هدفمند در عالم باشد وگرنه حتی اینکه کاری که منجر به نابودی یا بهبود عالم شود را می توان بر اساس سلیقه آدمها خوب یا بد دانست. اگر هدفی نباشد دلیلی برای بهتر بودن چیزی نسبت به چیز دیگر وجود ندارد. تراشیدن هدفهایی که در نهایت به یک دور بی فایده می رسند هم بیشتر یک بازی و فریب می ماند...

شاید این خود اثباتی برای هدفمند بودن هستی است چرا که لا اقل در برخی امور تردیدی در اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن عمل وجود ندارد حتی در میان منکران خدا و ادیان آسمانی...



۲ نظر:

روزبه گفت...

من خیلی موافق نیستم. اتفاقا نکته همین جاست که هستند (و زیاد هم هستند) کسانی که چنین اعتقادی به زندگی پس از مرگ یا نظام هدف مند ندارن، اما هم چنان اخلاق دارن. به نظرم یکی از زیبایی های قضیه هم همینه. بدون این که فریب باشه و بدون این که طمع یک زندگی به تر داشته باشن، اخلاق رو رعایت می کنن. به نظرم وضعیت این گروه خیلی ارزشمندتر از گروهیه که تنها از حرص یک زندگی به تر در آینده (یعنی پس از مرگ) اخلاق پیشه می کنن.

جمله ی آخر رو متوجه نشدم که چه طوری اثباتی برای هدفمند بودن هستی پیدا کردی؟

Unknown گفت...

سلام...!
1 - منم می شناسم و می دونم آدمهایی رو که باوری ندارن و همچنان خوب هستن. مساله من انکار وجود همچنین قشری نیست. منظورم این هم نبود که خوب یا بد برام به شرطی ارزش داره که پاداش یا جزا داشته باشه. بلکه منظور این بود که اگر وجود انسان و زندگی او به امر هدفمند که نتیجه ای ماندگار و ابدی داره نباشه من انگیزه ای برای مشارکت در اون ندارم به این خاطر که در نهایت تفاوتی نداره که چی می کنی. به همین ترتیب اخلاق برام زیر سوال می ره.

جمله آخر هم این بود که وجود اخلاق مطلق (مثل اینکه دروغ بده) خودش می تونه شاهدی بر وجود امور مجرد مطلق در این عالم باشه و نشانه ای از اینکه چیزهای دیگه ای هم می تونن وجود داشته باشن و چه بسا هستن که این امور اخلاقی رو ثابت نگه داشتن.