۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

بی ارادگی دموکراتیک و قورباغه پخته!

سلام...!

یکی از پارادوکس های بامزه و در عین حال مخرب زمان ما بی ارادگی دموکراتیک هست. به این معنی که در موضوعات حتی اگر دلیلی داری که موضوعی اشتباهه یا احتمالا یک پاسخ بهتری داره اما اکثریت ازش حمایت می کنن سکوت کنی و با نظر جمع مخالفت نکنی بلکه از نظر جمع حمایت کنی.  در اصلاح فنی به این موضوع می گن Groupthink. http://en.wikipedia.org/wiki/Groupthink برخی پا رو از این هم فراتر می ذارن و می گن  افراد نه در مقام عمل بلکه در مقام نظر هم باید بپذیرن که نظر جمع درست تره. این یعنی  بپذیری که تو اشتباه می کنی اگر نظرت با نظر جمع نمی خونه مستقل از دلیلت.

این موضوع در علم اخلاق عملی به عنوان یک آفت و تهدید در تصمیم گیری های عمومی مطرح می شه که می تونه باعث حذف خلاقیت، عدم اصلاح اشتباهات جمع و تسلیم شدن افراد و سکون جامعه بشه. بر این اساس یک گروه یا سازمان موفق که در اون تصمیم گیری ها گروهی هست هم سازمانی خواهد بود که در اون فضا به گونه ای هست که افراد به راحتی بتونن از مجموعه انتقاد کنن و اگر یک فرد نظر جدید و متفاوتی با نظر پذیرفته شده توسط جمع رو مطرح کرد افراد با دقت اون رو بررسی کنن و به سادگی در مقابلش موضع نگیرن یا ردش نکنن. درست در مقابل تصور برخی که تصور می کنن مخالفت با جمع درست نیست چون بر خلاف دموکراسیه! البته برقراری یک تعادل منصفانه در این موضوع برای جلوگیری از هرج و مرج خودش کار سختیه!

من این اخلاق رو به خصوص در جمع ایرانی ها دیدم که در موضوعات مختلف گویا نظرمون از قبل معلومه و به سادگی نقد منصفانه یا مستدل رو نمی پذیریم. به نظرم بعضی جمع های ما خود به خود به دلیل دسته بندی هایی که بین افراد همفکر شکل می گیره و تعامل با افراد با دیدگاه مخالف رو محدود می کنه به طرز محسوسی در دیدگاههاش راکد هست و نه تنها در اصول بلکه در عمل هم تنوع زیادی رو بر نمی تابه. این موضوع رو حتی بین جمع به اصطلاح روشنفکر و تحصیل کرده ایرانی هم می شه به خوبی دید. و جالب اینه که گویا حذف شدن عنصر مذهب هم تغییری در این فرهنگ ایجاد نمی کنه.

نتیجه Groupthink یک بی ارادگی دموکراتیک در میان افراد جامعه هست و ترکیب اون با تکنیک پختن قورباغه به سادگی می تونه یک جامعه رو به قهقرا ببره. تکنیک پختن قورباغه یعنی ایجاد تغییرات تدریجی طوری که افراد به دلیل سرعت کم تغییرات اهمیتی به اونها نمی دن اما با گذشت زمان بدون اینکه متوجه بشن کاملا تغییر می کنن. مثل قورباغه که اگر توی دیگ آب سرد بذاریدش رو اجاق چون آب به تدریج  گرم می شه متوجه تغییر دما نمی شه و تا پخته شدن حرکتی برای رها شدن انجام نمی ده حتی اگر روی دیگ باز باشه و بتونه بپره بیرون. این فرهنگ به خصوص می تونه مورد سو استفاده افرادی قرار بگیره که می خوان به تدریج جامعه ای رو تغییر بدن تا جایی که اموری که در زمانی قباهتش برای جمع کاملا معلومه در زمانی دیگه هیچ قباهتی نداشته باشه. نکته اینجاست که این ترکیب مستقل از محتوای اون می تونه نتیجه بخش باشه، چه در مسیر رشد و ارتقای فرهنگی جامعه و چه در مسیر رکود و افزایش بی اخلاقی و ظلم و فساد در جامعه. نه چون شرایط خوب تعریف نداره که چون تدریجیه و هرچه که هست تبدیل به عادت می شه و خودش خوب تلقی می شه حتی اگر نتیجش نابودیه...

حالا فعلا تا همینجا بمونه من برم دوش بگیرم...!